محل تبلیغات شما
شنبه صبح وقت آرایشگاه داشتم. نرگس رو پیش خاله کوچیکه گذاشتم و رفتم. به خونه که اومدیم ناهار خوردیم و کلاس مجازی نرگس برگزار شد. ظاهراً عموها قبول کردند تا ارث پدریشون رو تقسیم کنند و قرار شده برادر بزرگم برای انجام کارها دوباره به شهرستان بره. یکشنبه با تمرین و بازی با نرگس گذشت. مامان عصر از شهرستان برگشت و کمی راجع به نقشه‌هامون حرف زدیم! دوشنبه صبح قیمه گذاشتم و برای مامان هم بردم. مامان از دیروز دیسک گردنش اوت کرده و به سختی تش میده.

کتاب من او را دوست داشتم

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم

کتاب آن بیست و سه نفر

نرگس ,مامان ,۹۹ ,شهرستان ,۲ ,گذاشتم ,گذاشتم و ,۹۹ ۲ ,راجع به ,قیمه گذاشتم ,کمی راجع

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گنجینه ی بهترین اشعار آبجی بزرگم، دلیل زندگیمه...!