محل تبلیغات شما
اینجا به دل سپردن من گیر داده‌اند مشتی اجل به بردن من گیر داده‌اند اینجا همیشه آب تکان می‌خورد از آب اما بــه آب خوردن من گیـر داده‌اند مانند شمع در غم تو آب می‌شوم مردم به فرم مردن من گیر داده‌اند چشم انتظار دست تو اصلاً نمی‌شوم وقتی به شال گردن من گیر داده‌اند در شهر، حس و حال برادر کشی پُر است گرگان به جامه‌ی تن من گیر داده‌اند دامن زدم به خون که بدست آورم تو را این دست‌ها به دامن من گیر داده‌اند گر پا دهد برای تو سر نیز می‌دهم اینجا به دل سپردن من گیر

کتاب من او را دوست داشتم

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم

کتاب آن بیست و سه نفر

گیر ,داده‌اند ,تو ,آب ,دل ,سپردن ,من گیر ,گیر داده‌اند ,دل سپردن ,به دل ,سپردن من

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها