محل تبلیغات شما
شنبه صبح زود برای جلسه‌ی دوم طب سوزنی و اولین جلسه‌ی زالودرمانی رفتم. ساعت ۱۱ که کارم تموم شد سریع حرکت کردم تا خودم رو به جلسه‌ی مدیر آموزش برسونم. انجام کارهایی که دکتر برای راه اندازی سامانه مجازی خواسته بود باعث شد که دیر به خونه برسم درحالیکه دست‌هام بخاطر زالودرمانی پانسمان شده بود و روزه هم بودم. یکشنبه صبح قل بزرگ زنگ زد و گفت که برادر کوچکم حمید از دیشب تو بیمارستان بستری شده، ظاهراً کلیه‌ش سنگ آورده و باید جراحی بشه.

کتاب من او را دوست داشتم

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم

کتاب آن بیست و سه نفر

جلسه‌ی ,زالودرمانی ,۲ ,۹۹ ,صبح ,برادر ,۹۹ ۲ ,بزرگ زنگ ,قل بزرگ ,یکشنبه صبح ,بودم یکشنبه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خدمات کامپیوتری در پرند بصورت سیار